مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

يلــــــــدا بانو و هاناي ما

قصه ي يلدا بانو رو امسال از زبان مهد گلاره شنيدي و پيرو اون جشني كه با حضور ننه سرما و ... براتون برگزار شده بود . بعد از وصف يلدا و ننه سرما و زمستان ِ سپيد نقاشي هات رنگ و بوي تازه اي به خودش گرفت و همش ننه سرما رو از ديد خودت برامون به تصوير ميكشيدي . صبح اونروز بارش كمي برف و سپيد پوش شدن زمين براي ساعات اوليه روز چنان به وجد آورده بودت كه براي برف بازي همراه بابا مهدي سري به حياط زديد . برف خيلي كم بود و نميشد آدم برفي درست كرد ولي با اميد كودكانت دنبال هويج و شال براي آدم برفي ِ خياليت بودي . يلداي امسالمون يه رنگ و بوي تازه اي داشت ، عضو جديدي قرار بود به جمع خونوادگيمون اضافه بشه و هانا كوچولومون از صبح تو راه بود و بالاخره بعد از كل...
7 دی 1393

ريش و سيبيل

براي درآوردن ريش و سيبيل خيلي عجله داري و بخاطر موهايي كه پشت لبت داري و يكمي پر رنگ تر از بقيه موهاي صورتته كلي خوشحالي . چند روز پيش كه توي آفتابي كه از پنجره اتاقت تابيده بود دراز كشيده بودي و داشتيم باهم صحبت ميكرديم بهت با خوشحالي گفتم : اي وااااي خداي من پسرمو ببين بخاطر خوردن غذا داره كم كم بزرگ ميشه و ريش و سيبيلاش هم داره در ميااااد ! با خوشحالي وصف ناپذيري دستي بر صورتت كشيدي و گفتي : " مامان حالا چي تار تُنيم (چكار كنيم ) سيبلم در بياد قدم كوچولو باشه ؟؟ " كلي از سوالت خنده ام گرفته بود گفتم عزيزكم قدت هم مثل سيبيلات يواش يواش بلند ميشه و تا ريش و سيبيل بخواد سياه و پر رنگ بشه شما قدت از منم بلند تره كه سريع با سوا...
7 دی 1393

آخر پاييز و شروع ِ فصلي سپيد

گل ِ من چند وقتي هست كه برات از شيريني هات و صحبتهاي دلبرانه ات و روز مرگي ها و ... چيزي ننوشتم ولي قول ميدم از اين به بعد به روز تر بنويسم كه حجم زياد مطالب توي ذهنم باعث نشه كه ندونم از كجا شروع كنم و از چه بنويسم !! توي روزهاي ماه آخر پاييز بوديم كه با پيگيريهايي كه كرديم بالاخره موفق شديم يه وقت براي رفتن به موزه منابع طبيعي بگيريم ، متاسفانه دوستان زيادي از گروه كودكان شاد نتونستن همراهيمون كنن اما دوستاي خوبت يسنا و رايا توي اون پنج شنبه گرم همراهيت كردن و به اتفاق ماماناي گلشون رفتيم موزه و بعد هم باغ وحش . هوا اينقدر خوب بود كه كلي بدو بدوهاي شما و بازي هاتون بهمون انرژي بخشيد . كلي از ديدن حيوانات تاكسيدرمي به هيجان اومده بوديد و...
7 دی 1393
1